Thursday, May 2, 2013

قمار که میکنی ، گاهی باید دیوانه باشی ...

گاهی برای رسیدن به یک آرزو ، سالهای زیادی از عمرت را به انتظار مینشینی ، گاهی به سمت رویاهایت قدم برمیداری ، گاهی میدوی ، گاهی
 از پا میفتی و سینه خیز ادامه میدهی ، گاهی از هوش میروی و وسط راه ، پهن زمین میشوی ... به هوش که می آیی باز به راهت ادامه 
میدهی و شاید مغروری به این همه پشتکار ... 
 
یک قدم مانده به صبح به بارگاه آرزویت نزدیک میشوی ، آنقدر خسته که رمقی در پاهایت نیست ...
 
ناگهان ، خدا ،درست زمانی که رسیده ای ، انتخاب دیگری هم پیش پایت میگذارد و راه دیگری هم پیشنهاد میکند ... تو میمانی و گذشته ات ، تو 
میمانی و دیوانگی ... 
 
قمار که میکنی ، گاهی باید دیوانه باشی ... 
 
من طعم این دیوانگی را چشیده ام ... پیشنهاد او از آرزوی من شیرین تر بود ...

هیلا صدیقی

No comments:

Post a Comment