Thursday, January 10, 2013

Mark Twain


بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب


بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

"فریدون مشیری"


Wednesday, January 9, 2013

هر چیزی که در جستن آنی آنی

تا در طلب گوهر کانی کانی


تا در هوس لقمهٔ نانی نانی


این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی


هر چیزی که در جستن آنی آنی


مولانا