Saturday, August 14, 2010

حکایت دنیا و خونه ما

به قول یکی از بچه ها حکایت خونه ما مثل دنیا میمونه. آدم ها هی میان و میرند . کسی نمیمونه . دوباره ماه بعد ، دوباره بدو دنباله همخونه جدید بگرد که اجاره نره تو کونت
   

New roommate


  از رویه ناچاری و فشار اقتصادی ناچار شدیم همخونه جدید بیاریم تا هزینه هارو سرشکن کنیم . امروز برای اولین بر آقا رو زیارت کردیم . معلوم شد طرف مشهدیه. آخرش که فهمیدم مو رو تنم سیخ شد. طرف خیلی زر میزنه . میگه که پزشک هستش من هم اصلان مغزم با پزشک ها مشکل داره . خدا عاقبت مارو بخیر کنه
  

Tuesday, August 10, 2010

Noodel و اندر افاضات

 و440کیلو کالری رو ساعت ۱:۱۲ بامداد به وقت کوالا لومپور دارم میزنم تو رگ . سال هاست که لذت خوردن  غذای خونگی درست و درمون رو ندارم  خدایا مارو از اشغال خوری رها کن . امین


مسئله این هاست

  1. مساله این است بودن یا بی خیال بودن 
  2. Fulfill early promises or change it subject to the requirement of the service 

Monday, August 9, 2010

Suspended

I  have no idea how long can I stay and bear this onerous situation. feel totally suspended, No clear vision, way to no where...Don't wanna spread hopeless craps all over my blog.

Sunday, August 8, 2010

Stress

دوباره استرس افتاده به جونم. استرس پروپوزال دکترا و امتحان زبان کم کم داره اثرخودش رو میزاره    
 یک عد پراپرلول 
  یک  عدد کلورودیاکسپوکساید
 استخر
همشو با هم انجام میدیم که زودتر اثر کنه  

Inception

عجب فیلمی این (سر آغاز)  رسما کفو خون قاطی کردم . مصرف فسفرش  انصافان خیلی بالاست . حالی داد بس اساسی با دوستان . مطمعنا نویسنده فیلم ضریب هوشی بالاتر از ۱۳۵ داشته.