امروز در کمال ناباوری یه گربه بهم حمله کردو از ناحیه پا مجروح شدم. ندیده بودم یه گربه اینطوری حمله کنه مخصوصن گربه های مالزی که لا...ی تر از اینا پیدا نمیشه . نمیدونم چه حکمتی داره ولی ۳ تا از همخونه هام که دیشب داشتن از کلاب میومدن به علت مستی تصادف کردن، البته کسی چیزش نشود. خلاصه این ۲ روزه به عناوین مختلف مشغول بودیم .
Saturday, September 11, 2010
Friday, September 10, 2010
معجزه الکل
معجزه الکل سالهاست که برام اثبات شده - جدای اینکه مصرف زیادش انصافا چیزی از شخصیت آدم باقی نمیزاره، مصرف به اندازش واقعا غوغا میکنه. امروز از شدت خستگی و گوش درد ناچار شدم درس و ول کنم برم خونه . دیدم برای هر کودوم از مرض هام باید ۱-۲ قرص بخورم - بنا به سنت قدیمی دره ویسکی شیواز رگال رو باز کردم ۱ شات رفتیم ، بالا. آقا سرمون رو گذاشتیم پایین نفهمیدیم چی شد. بلند که شدم دیدم امراض مختلفه دفع گشت و خواجه به سلامت گشت
.
.
Embrace war
Iran Is Developing Secret Uranium-Enrichment Site, etc. Every day hearing such crappy news. The striking sanctions remembering me IRAQ condition before war. In a pessimistic point of view are gonna be in a real trouble but as an optimist, were gonna crawl in shit. Which one do you chose ? I select the second one.
Thursday, September 9, 2010
Congratulation I'm Retarded
God knows how much pressure I'm under right know. Not getting any good result.... I'm gonna blow this fucking retarded mind. This fucking mind don't wanna start to work. I'v got only 20 days to be prepared to pass the test, otherwise I'm gonna be بچه خنگه - خیلی خیلی خنگ
Wednesday, September 8, 2010
Tough moment
خیلی دلم میخواد یه چیزی بنویسم ولی چون میدونم اگه تو این حال هرچی بنویسم پر از افکار منفی هستش ترجیح میدم سکوت اختیار کنم (فقط اینقدر رو بگم که یکی از دوستام پدرش به بیماری بدی دچار شده و من سعی دارم بهش بفهمونم که بهتر بره ایران - واقعا شرایط سختیه
Tuesday, September 7, 2010
دوستی ! زمان
فاصله گرفتن از آدم هایی که دوستشون دارید بی فایده است! چون زمان به ما نشان خواهد داد که جانشینی برای آنها نیست. (گوته
Sunday, September 5, 2010
اوصول ساقی گری بالینی
دیشب سالگرد عقد فیروز و آزیتا بود. یه پارتی ۳۳-۳۴ نفره که من افتخاره این رو داشتم ساقی مجلس باشم (البته بعد از کلی امتنا کردن دیدم چاره نیست و قبول کردم.). حقیقتش تا به حال در این پست به بشرییت خدمت نکرده بودم . تازه فهمیدم که ساقی یه جمع ۴-۵ نفره با یه جمع ۳۳-۳۴ نفره چه فرقی باهم داره . یه ساقی میتونه یه جمع رو به فاک بده وآخرش همه با ا آق و یق از دستشوئی بیان بیرون یا به همه تو مهمونی حال بده و بزنو به کوبی برپا بشه . ساقی گری دقیقا مثل آشپزی میمونه . هروقت دیدی پارتی سرد شد شعله رو زیاد میکنی (ویسکی رو بیشتر میریزی آب پرتقال و کمتر ) ۳-۴ دقیقه بعد پارتی آماده است . د یشب به جز ۱-۲ نفر که چت کرده بودن بقیه خوب بودن. حالی داد بس اساسی. منو روشنک هم یه شراب تمشک سیاه گرفتیم با یه شکلات . به افتخاره دوستان آخره مجلس رفتیم بالا
.
.
Subscribe to:
Posts (Atom)