معمولا در زمینه همجنس گرایی سخن زیادی در چارچوب منطق و فلسفه گفته نشده . دلیلش هم تغیر دیدگاهیست که نسبت به انسان صورت گرفته.
ما در دوران حق مداری زندگی میکنیم،
یعنی انسان ها به جای اینکه خودشون رو یک حیوان مکلف بداند ، خود رو یک حیوان محق میداند ، یعنی ابتدا به ذات تعریف خودشون رو از حقوق شروع میکنند . مصلا، ما واجد فلان حقوق یم . بعضی ها هم معتقدند انقدر هم در باب حق و حقوق افراط شده که ی سری از متفکران مغرب رو بفرق انداخته که یک مشهوری در باب مسولیت ها بنویسند .(در اتریش ، سعی در نوشتن همچین درفتی شده بود - مشور رسپونسبلیتی ها ) . به دلیل مبالغه بر حق، مسولیت ها فراموش شده و پدید آوردن یه بالانس بین این ۲ . وقتی که مساله حقوق رو به میان آوردیم، انواع حقوق به میان میاد . اولین بر در امریکا ، جان آدامز (فوندینگ فادر های امریکا / علمیه استقلال رو نوشتهق ند همراه با توماس جفرسون ) در قرن ۱۸ ابتدا در فرانسه و بعد در امریکا مطرح شد.
در نامه جان آدامز یه جمله خیلی مشهور وجود دارد ( نو اند تو ایت ) یعنی مساله حقوق پایانی بارش متصور نیست . یعنی تازه ما سرش رو باز کردیم و اینکه به کجا منتهی میشود از دسته ما خارج است. البته ترس اونها از این بود که زن ها بیاند و بگن حقوق ما چیست. تا اینکه در ۱۹۴۴ به زن ها حقوق دادند ( اواخر جنگ جهانیه دوم) . جان آدامز درست میگفت ، این که همجنس باز ها حقوق پیدا کنند که از خاطره کسی خطور نمیکرد .ولی به هر حال این رشتهیه بود که باز شده بود . کسی نمیداند ۵۰ سال بعد چه حقوق تازه یه در جامعه ایجاد خواهد شد ( الان حقوق جنین ، مطرح شده. بحس های اکولجی مطرح شده و ..) دلیل اینکه مساله حقوق همجنس گراها این همه محله تامل است و در موردش به راحتی نمیشه سخن گفت اینه که مساله جدید از دنباله قصه حق مداری است. در حقیقت یکی از مهمتیارین چالش هایی که در دنیای جدید داریم چالش میان اخلاق و حقوق . این مساله در ۱۰۰ سال گذشته نبود . چون حقوق مداری به این وسعت و فرم وجود نداشت. علامیه حقوق بشر (بعد از جنگ جهانی نوشته شده بود ) هنوز وجود نداشت. یانی خیلی مساله که در گذشته غیر اخلاقی محسوب میشود امروز تحت عنوان حق اخلاقی محسوب میشه یه پارادیم شف اساسی از یه فضا به یک فضای دیگی .اینکه این خوبه یا بعد ، مساله نیست ، مساله تناقض در ریشه های این مساله است. در گذشته اینسست یعنی ارتباط جنسی با محرم داشتن اخلاق ممنوع بود، والی امروز به منظوره یک حق شناخته میشه ، یعنی هیچ قانونی جلوش رو نمیگیره ، و مساله منوط به رضایت طرفین هستش ، نه اخلاق . در گذشته داشتن ارتباط ، افراد متاهل با افراد دیگر اخلاقان مضمون بود، والی امروز جز حقوق افراد به حساب میاید، یعنی هیچ قانونی نمیتونه گریبانش رو بگیره ، معنی حقوق همینه دیگه ، یعنی شما خطا نکردی، جرم نکردی، و مجازی این کار رو بکنی . یعنی یه سری از مسائل به عنوان حق وارد شده . حالا کسی نمگویاد ، همه عمل میکنند بهش ، ولی مجاز است. یعنی به اندازه یه پارکینگ بیجا کسی گریبانش رو نمیگیره . این اتفاقی که در دنیای امروز افتاده. یکی از اینها همجنس گرایی است. . مساله اینه که کجا حق میتواند جاش رو خالی کنه و اخلاق بشینه اونجا ، اگر اینطوری پیش بریم ، پس چه چیزی از اخلاقیات باقی میمونه . این مساله ، داوری کردن در چارچوب منطق رو ساخت و پیشیده میکنه .اگر میخای مساله رو حال کنی، باید از ریشه از اینجا وارد ماجرا بشی . و اگر نه وقتی که با شاخه زدن به سهخه پزشکی یا روانشناسی بری، مساله بسیار ساده تر و مشخس تره .
No comments:
Post a Comment