ما در جهانی هستیم که یک چیزی وجود داره به اسمه واقیت . واقیعت نه بود ، نه نبود، بلکه نمود . یعنی شما منو اینجوری میبینید یه سگ یه گربه من رو جور دیگری میبینه . پس ما به دلیل وجه اشتراکی که داریم، در جهت گزارشی که از جهان به درون میدیم. این مقیاس مشاهده هاست که نمود رو میسازه . هیچ انسانی ، انسان دیگه رو نمیبینه، همه آدم ها ، بقیه رو تو تلویزیون خودشون میبینند . یعنی ما یه تلوسیون گذاشتیم جلوی خودمون، و شمارو توی اون میبینم . یعنی من یه دوربینی دارم که از شما عکس میگیره ، والی من این دوربین رو دست کاری کردم . یعنی همه ما به دلیل آسیب های که خوردیم نمیتونیم گزارش دقیقی بدیم. بنا بر این دوربین های خرابی داریم، تازه وقتی با دوربین خراب اومد تو تلوزیون ما دوست نداریم اینطوری پخش بشه . چون من با شما مشکل دارم شما رو زشت تر میبینم، اگه کسی رو دوست دارید تصویر خرابش رو درست میبینید. بنا بر این هیچ کس هیچ کس رو نمیبینه، همه دارند با تغیری که میداند در همه چیز دنیا رو ونتوری که میخوان میبینند . تمامه گفتگو برای عینیت ، تلاش برای این هاست که ما دقیق تر ببینیم . این به این معنا نیس که هیچ چی اعتبار نداره ، معناش اینه که باید بدونیم، همه چیز با دستکاری من به چیز های دیگه تبدیل میشه .
No comments:
Post a Comment